من در زمینه حقوق کیفری کار می کنم و به گوتیک ج،ی تمایل دارم (و همچنین انسان هستم) بنابراین البته دادگاه سال 2023 ال، مردا را برای قتل همسر و پسرش دنبال کردم. داستان هیجانانگیز بود و حقایق مانند یک مینی سریال تلویزیونی قدیمی، حکایتی داشت که در آن یک سلسله خانوادهای در ج، شهر کوچک به دلیل امتیازی که زم، به شکوفایی آن کمک میکرد، خفه شدند. اما اگر سریال جدید مدرسه نتفلی، را تماشا کرده اید، قتل های مرداو: یک رسوایی ج،ی، من چیزی به شما نمی گویم که قبلاً نمی د،د.
چیزی که من اینجا هستم تا در مورد آن به شما بگویم شیطان در آرنجشاثری غیرداست، از وا،ی بائرلین، که داستان خانواده مرداو را در طول پنج نسل، تاریخ درهم تنیده همپتون کانتی، کارولینای ج،ی، جایی که آنها در آن زندگی می،د، و تحقیقات، پیگرد قانونی و محکومیت ال، مرداو بهخاطر قتل و جرایم مالی متعدد را شرح میدهد. . بائرلین، خبرنگار وال استریت ژورنال، هم در دادگاه قتل و هم از روند دادگاه در پرونده های کلاهبرداری شرکت کرد و گزارش داد و بازگویی او از این موارد، از جمله تحقیقات و تاکتیک های محاکمه وکلا، خواندنی جذاب است. اما جنبهای از اثری که به نظرم قانعکنندهتر – در واقع آزاردهنده بود – رفتار نهادینهشدهای بود که با عقاید من درباره عدالت و بازی منصفانه، نقش دادگاهها به،وان حامی حقوق فردی و حق نقضناپذیر محاکمه توسط هیئت منصفه مخالفت کرد. بائرلین شیوهای را افشا کرد که در آن نسلهایی از مردان مرداو موقعیتهای عمومی خود را برگزیدند و از سیستم قضایی برای خدمت به اه، خود بهرهبرداری ،د. تا زمان سقوط ال، در سال 2023، این رفتار برای نزدیک به یک قرن کنترل نشده بود.
چهار نسل از مردان مرداو قبل از ال، وکیل (به عبارت دیگر، دادستان اصلی) برای چهاردهمین دایره قضایی بوده اند، محدوده ای از قلمرو که شامل چهار شهرستان واقع در ج، چارلستون، کارولینای ج،ی است: آلندیل، بوفورت، کولتون، همپتون. و شهرستان جاسپر. همان طور که بائرلین می گوید، وکیل “قانون اصلی تا صد مایل” بود. (بائرلین، در 41). به بیان ساده تر، “وکیل قانون بود.” شناسه.
پدربزرگ ال،، ران،ف مرداگ پدر، اولین قانونگذار ارشد بود، سپس پدربزرگش، ران،ف “باستر” مرداو جونیور، و سپس پدرش، ران،ف مرداگ سوم. خود ال، این فرصت را رد کرد که در این موقعیت ،تی قدرتمند که همچنین پاره وقت بود، خدمت کند و به صاحب این دفتر اجازه داد تا به طور همزمان یک مطب خصوصی در منطقه داشته باشد. بائرلین معتقد است که اعتیاد ال، به مواد افیونی این امر را دشوار می کرد.[r]از نظر واقع بینانه، هیچ راهی وجود نداشت که بتواند هر جنایتکار متهم را در مدار چهاردهم محاکمه کند، در حالی که مخفیانه مرتکب جنایات خود می شد. شناسه در 20 سالگی. با این حال، او گزارش می دهد که پیشینیان ال، نقش را به گونه ای تلقی نمی ،د که ،نین آن را م،م می کند در محدوده قانون یا اخلاقیات بماند. او سابقه ران،ف پدر را در نادیده گرفتن و مشارکت فعالانه در دستکاری هیئت منصفه بازگو می کند.
بعدی در صف جانشینی، باستر بود که در حین خدمت به ،وان وکیل، به اتهام سوء استفاده از وجوه به دادگاه ایالتی کارولینای ج،ی منتقل شد. در حالی که این اتهامات در نهایت رد شدند، او بعداً در دادگاه فدرال به دلیل نقش ادعایی خود در اداره بزرگترین حلقه قاچاق در ایالت محاکمه شد. در آن پرونده، باستر از نقش دوگانه خود به ،وان وکیل و وکیل م،ع برای دفاع از خود استفاده کرد و شهادت داد که او پولی را به کلانتر محلی نه برای چک ، چک، بلکه برای تحقیقات انجام شده در یک پرونده مدنی پرداخت کرده است. هیئت منصفه احکام مجرمیت پانزده نفر از متهمان باستر را صادر کرد، اما آنها باستر بی گناه بودند. اندکی بعد، و، دادگستری گزارش داد که شاهدان مرعوب شده و رشوه داده شده اند. با این وجود، باستر سی سال دیگر به ،وان وکیل باقی ماند و تنها پس از تصویب سن بازنشستگی اجباری 72 سال توسط قانونگذار کارولینای ج،ی، از سمت خود کنار رفت.
ران،ف سوم در سال 1986 برای تکمیل دوره پدرش منصوب شد. ران،ف سوم به ،وان وکیل پرونده مواد مخدر را تحت تعقیب قرار داد و سپس در مقام خصوصی خود از قاچاقچیان ادعایی مواد مخدر در دادگاه فدرال دفاع کرد. بائرلین گزارش می دهد که شایعه شده است که ران،ف سوم با همکاری با دوندگان مواد مخدر و دریافت رشوه از پدرش الگو گرفته است. او همچنین رسوایی بالقوه قایق را که ران،ف سوم در سال 1998 با آن مواجه شد را بازگو می کند. قایق دفتر او در یک انبار مواد مخدر توقیف کرده بود و او در مجتمع ساحلی خصوصی خود (معروف به جزیره مرداگ) نگهداری می کرد، در یک مهم، که توسط پسرش جان ماروین میزب، شده بود سقوط کرد. در این حادثه یک مسافر قایق به شدت مجروح شد. برخلاف غرق شدن قایق مرگبار توسط پسر ال،، پل، در سال 2019 که منجر به اتهامات جنایی علیه پل و شکایت علیه ال، مرداگ شد، تحقیقات سال 1998 به جایی نرسید.
بائرلین به نفاق ذاتی رابطه مرداگ با جامعه خود توجه می کند. آنها از طریق کار خود به ،وان وکیل آسیب های شخصی، “یک سوراخ جهنمی قضایی” ایجاد ،د که در آن هیئت منصفه محلی که با خیرخواهی ظاهری خانواده آراسته شده بودند، احکامی را در پرونده های آسیب های شخصی که ده برابر بیشتر از معمول در سایر نقاط ایالت بود، صادر ،د. شناسه. در سال 97. آن محیط باعث دلسردی ،بوکارها در جامعه شد و پزشکان را از راهاندازی مطبهای پزشکی باز داشت، که به ،ه خود مردم را از شغل محروم کرد و زندگی را گرانتر کرد. نتیجه این بود که مرداگ ها “در حالی که شهر اطراف آنها غرق شد” رشد ،د. شناسه. در 98.
چند درس از داستان بیرون می آید. اول، نیاز حیاتی در حرفه حقوقی برای حاکمیت همتا، گزارشگری، و بررسی و حسابرسی مالی رسمی است. ال، شریک یک شرکت نیروگاه چند وکلا بود که کارکنان آن حرفه ای از جمله یک مدیر ارشد مالی بود. با این حال، تخلفات مالی او تا بیش از یک دهه پس از شروع، نه مورد توجه شرکت قرار گرفت و نه ظاهراً توجه هیچ وکیل غیرهمدست دیگری که موظف به گزارش دادن بود. در آن زمان ده ها مشتری کلاهبرداری شده بودند. این درس در انجمن وکلای محاکمه ایالت کارولینای ج،ی گم نشد، گروهی که توسط پدربزرگ ال، تأسیس شد و ال، در سال 2015 به ،وان رئیس آن انتخاب شد. پس از محکومیت ال،، انجمن نام او را از فهرست روسای جمهور برجسته گذشته حذف کرد و او را به نمایش گذاشت. به ،وان یک درس عینی در یک جلسه کلیدی در مورد اخلاق حقوقی.
دوم این که اجازه دادن به دادستان برای مشارکت همزمان در وکالت خصوصی، زمینه مساعدی را برای تضاد منافع احتمالی و سوء استفاده از قدرت ایجاد می کند. در کارولینای شمالی، دادستان منطقه و دستیار دادستان منطقه از درگیر شدن در وکالت خصوصی منع شده اند (به GS 7A-61، -63 مراجعه کنید)، اما قانون ایالتی به دادستان منطقه اجازه می دهد تا وظایف دادست، خود را به یک خصوصی واگذار کند. وکیل در چهاردهمین دایره قضایی کارولینای ج،ی نیز به نظر می رسد که برخی از خطوط بین نقش دادستان و مجری قانون مبهم بوده است. برای اطمینان، این توابع به طور کلی مکمل و وابسته به یکدیگر هستند. اما آنها ی،ان نیستند. دادستان نیز بازپرس یا بخشی از نیرو نیست. ال، نشان وکیل پدربزرگش را برای جلب نظر افسران مجری قانون و احترام گذاشتن به دیگران یک مثال محسوس است. بائرلین بازگو میکند که چگونه ال، نشان را که معمولاً روی کنسول سابربانش نشان میداد، به ،مت بیرونی شلوارش، جایی که به وضوح قابل مشاهده بود، قبل از ورود به بیمارستان بیوفورت مموریال پس از تصادف قایق مستی پسرش پل، قیچی کرد. البته او در مقام دادستان یا نیروی انتظامی نبود، بلکه به ،وان پدر و مادر حضور داشت.
در حقیقت، تضاد منافع در این بخش از لاو کانتری کارولینای ج،ی به قدری گسترده بود که ممکن است محو ، خطوط در میان آنها اصلی نباشد. بائرلین گزارش می دهد که برای به دست آوردن دفتر منتخب در منطقه، حمایت خانواده مرداگ مورد نیاز بود. تقریباً همه مرداها را میشناختند و بسیاری موقعیتهای خود را مدیون بزرگی خانواده بودند. در نتیجه این پویایی ها، پردازش صحنه قتل (مانند صحنه سقوط قایق پل سه سال قبل) از همان ابتدا به خطر افتاد. یک رئیس پلیس خارج از حوزه قضایی که در دادگاهی که ران،ف سوم و ال، پشت سر او در ردیف اول دادگاه نشسته بودند به اتهام فساد تبرئه شده بود، در صحنه حاضر شد. رئیس گردان آتش نش، از اجابت درخواست افسران مجری قانون مبنی بر کشف اجساد برای حفظ شواهد خودداری کرد. و پزشک قانونی به دلیل احترام به قرب،ان از روش های استاندارد پیروی نکرد. زم، که مامور دیوید اوون از بخش اجرای قانون کارولینای ج،ی چند ساعت پس از قتل وارد شد، کلانتر شهرستان کولتون در حال اطلاع رس، به یکی از شرکای قانونی ال، بود.
اما در برابر چنین درگیری ها چه باید کرد؟ مانند کارولینای شمالی، کارولینای ج،ی دارای یک آیین نامه رفتار حرفه ای است که وکیل را م،م می کند از قانون پیروی کند و از مفاد آن برای آزار و اذیت یا ارعاب دیگران استفاده نکند. قواعد اخلاقی سپر ضعیفی در برابر فساد گسترده است، به ویژه زم، که وکیل متخلف عضوی از خانواده ای است که آنقدر قدرتمند است که از آنها به ،وان “مافیای Lowcountry” یاد می شود. شناسه. در 232. با این حال، برخی از متخصصان حقوقی و مجری قانون کارولینای ج،ی از ،داری خودداری ،د. آنها شامل مارک تینزلی، وکیل خانواده مالوری بیچ، زنی که در سال 2019 هنگامی که پل با قایق مسافربری سقوط کرد، کشته شد. تینزلی به سختی ال، را در یک کت و شلوار جراحات شخصی تعقیب کرد، اصرار داشت که بازرسان دارای تضاد منافع از تحقیقات غرق شدن قایق حذف شوند و دادگاه محاکمه را تحت فشار قرار داد تا به ال، دستور دهد تا حسابداری کامل دارایی هایش را انجام دهد. جلسه دادگاه این پرونده برای روز پنجشنبه 10 ژوئن برنامه ریزی شده بود. ال، روز دوشنبه 7 ژوئن همسر و پسرش را به قتل رساند و پس از آن شکایت رد شد.
در حالی که تینزلی خود یک وکیل موفق صدمات شخصی بود که از شکایت موفقیت آمیز علیه ال، دستمزد زیادی دریافت می کرد، متخصصان دیگری که چنین انگیزه های مالی نداشتند نیز در مقابل قدرت مرداگ ایستادند. آنها عبارتند از مامور اوون، بازپرس اصلی پرونده، که علیرغم اعتقادش مبنی بر اینکه اگر ال، تبرئه شود، مرداوز از او شکایت کرده و زندگی او را به “جهنم زنده” تبدیل می کند، پرونده را پیگیری کرد. شناسه. در 344. مادر بیمار اوون در اولین روز شهادت در بیمارستان بستری شد و یک روز قبل از اینکه اوون پنج ساعت را در جایگاه شاهد برای شهادت برای ایالت سپری کند، درگذشت. یکی دیگر، دادستان ارشد کریتون واترز، یک کارمند ،تی است که یک دهم حقوق سالانه ال، را دریافت می کرد. مانند مامور اوون، واترز فکر میکرد که اگر ش،ت بخورد، «بازگشت ضربهای فاجعهبار» خواهد بود. با این حال او از آن خطر منصرف شد. شناسه. در 287. بائرلین می نویسد که «[t]دامنه و عمق تخلفات ال،” توهینی به واترز بود، “که فسق ال، را توهین به اعتبار حرفه وکالت می دانست.” شناسه.
نکته سوم کمتر یک درس است و بیشتر یادآور خطرات قدرت کنترل نشده است. درست است، ال، در نهایت مورد بررسی قرار گرفت، اما مدت ها پس از آن آسیب های عظیم و جبران ناپذیری وارد شد. و پاسخگو بودن او در آغاز محاکمه جنایی دور از انتظار بود. سیستم هایی که در آن حلقه های کوچکی از افراد ثروت همه اطرافیان خود را تعیین می کنند، زمینه ساز فساد هستند. اگر فکر میکنید چنین شرایطی فقط در دوران گذشته وجود دارد، داستان مرداو کلمهای برای ،دمندان درباره قدرت ماندگاری آنهاست.
باورلین به کنار همه درسها، داست، چند نسلی را با استادی روایت میکند که برمیخیزد، سقوط میکند، و دوباره برمیخیزد در بهترین و بدترین شرایط انس،: جاهطلبی و تنبلی، تهمت و اخلاق، خودخواهی و خویشتنداری، وفاداری و خیانت، صداقت و فریب و عشق و نفرت. در نهایت، همانطور که ویراستار بائرلین به او گفت که او در اوایل در مورد آن سوال کرد وال استریت ژورنالزاویه “[S]گاهی اوقات یک داستان خوب، فقط یک داستان خوب است.» شناسه. در 415.
منبع: https://nccriminallaw.sog.unc.edu/book-review-the-devil-at-his-elbow/