پرزیدنت بایدن در سخنر، خود در مورد وضعیت اتحادیه ابراز امیدواری کرد که از قتل تایر نیکو، توسط پنج افسر پلیس ممفیس، چیز خوبی حاصل شود. من در هر یک از چهار مقاله اخیرم درباره قتل نیکو، بحث کردهام و میخواهم بحثم را در مورد این پرونده با چند فکر در مورد اینکه این موضوع چه فایدهای دارد، کامل کنم.
به ویژه، میخواهم پیشنهاد کنم که میتو،م از قتل هولناک یک مرد جوان در ممفیس برای کمک به ایجاد جامعهای بخشنده استفاده کنیم. من درک می کنم که این ممکن است چقدر تلخ به نظر برسد. هیچ ، که ویدیوها را تماشا می کند نمی تواند روحیه بخشنده ای داشته باشد. اما به ،وان یک جامعه، ما هرگز از خشم نمایش داده شده در آن شب، ی،ی تهاجم گسترده به حیثیت همنوعان، در امان نخواهیم بود، مگر اینکه یاد بگیریم با روحیه ای بخشنده قضاوت کنیم.
این به چه م،است – قضاوت با روحیه بخشنده؟ به این م،ی است که اعمال دیگری را ارزیابی کنیم که در این باور تز،ل ناپذیر لنگر انداخته است که ،، که اشتباه کرده اند با این حال یکی از ما هستند. در حالی که گفتن این حرف خیلی زیاد است همه رنج انسان را می توان در این باور ردیابی کرد که برخی از ما کمتر از انسان هستند، اصرار بر این امر زیاد نیست. قابل پیشگیری درد و رنج انسان منشأ خود را در این خودبینی شرم آور دارد. بنابراین، به نظر من، هیچ گناه اجتماعی بزرگتر از شیطان سازی وجود ندارد. اگرچه رفتار یک فرد ممکن است هیولا باشد، اما هیچ ، هیولا نیست.
هنگامی که خود را بر این باور که دیگری وجود ندارد لنگر می اندازیم، ،وماً به شیوه ای بسیار متفاوت با متخلفان و متخلفان برخورد می کنیم. اگر برادرم جزو افسر، بود که تایر نیکو، را تا سر حد مرگ کتک زدند، من اصرار میکردم که او مجازات شود، زیرا اشتباه او غیرقابل انکار و فاحش است. اما من همچنین اصرار میکردم – مثل همه ما اگر او برادرمان بود – که او هیولایی نیست و با روحیه بخشنده قضاوت شود. درک این موضوع چندان دشوار نیست. صرفاً بر ،، که در قضاوت می ایستند، این تعهد را تحمیل می کند که پیچیدگی علیت و ضعف وضعیت انس، را در نظر بگیرند. به عبارت دیگر، اصرار دارد که تفاوت اخلاقی حیاتی میان بهانه و توضیح را بپذیرد.
در عمل، رویکرد من فردگرایی مصنوعی جامعه نابخشودنی ما را هدف قرار می دهد. وقتی میخواهیم بهویژه انتقامجو باشیم، تصور میکنیم که شخصی به نوعی به،وان یک آواتار منزوی از شر عمل کرده است. با برخی کیمیاگری های نامفهوم، آنها توانسته اند فرهنگ و شرایطی را که از اولین نفسشان در اطراف آنها وجود داشته است، به کلی کنار بگذارند. تمام درسهایی که در خون و مغزشان وجود دارد، هر چیزی که حس ممکن را محدود میکند و به آنها میگوید دنیا چگونه باید باشد، ناگهان بیربط میشود. در لحظههای هوشیارانهمان، مثلاً وقتی ممکن است برادرمان را قضاوت کنیم، مید،م که این غیرممکن است، و چون غیرممکن است – زیرا برای هیچ، صادق نیست – تصویر شخصی که کاملاً بدون زمینه عمل میکند، گویی به سادگی عمل میکند. انتخاب با اراده، به م،ای واقعی کلمه غیرانس، است.
وقتی این فلسفه را در مورد افسر، که تایر نیکو، را کشتند به کار می برم، با این اصرار شروع می کنم که آنها یکی از ما هستند. در واقع، من برای رفتن فراتر از آن آماده هستم. من باور نمیکنم، اگر آن شب واقعاً کفشهای آنها را به همه روشهایی که ممکن است یکی کفشهای دیگری را اشغال کند، میگرفتم، جور دیگری عمل میکردم. من کاملاً معتقدم که به همین راحتی می توانستم با یک زندان طول، مدت روبرو شوم. بنابراین، قضاوت آنها با روحیه ای بخشنده، به م،ای دیدن آنها به ،وان انسان های پیچیده و ضعیفی است که هیچ تفاوتی با بقیه ما ندارند. به این م،است که آنها را افرادی ببینیم که به شدت در فرهنگ ظالمانه و خشونت آمیزی قرار گرفته بودند که تایر نیکو، را بی ارزش می دانست و از گروه می خواست که به خاطر فرار، «، او را زیر پا بگذارند».
این قاطعانه کاری را که آنها انجام دادند توجیه نمی کند، اما آن را توضیح می دهد. مهمتر از آن، با رسیدن به توضیح – ی،ی با درگیر شدن در مبارزه برای درک چیزهای بی م،ی – ذهن خود را باز می کنیم و قلب خود را نرم می کنیم. ما رفتار می کنیم، به عبارت دیگر، همانطور که دوست داریم افسران رفتار می ،د. در واقع، همانطور که آرزو می کنیم هر افسر در هر برخورد با هر ،ن رفتار می کرد. در واقع، همانطور که ما آرزو می کنیم همه همیشه رفتار می ،د، که م،ای زندگی در جامعه ای بخشنده است. به طور خلاصه، ما رفتاری را که میخواهیم در دنیا ببینیم، الگو میکنیم.
و اگر واقعاً میخواهیم چیز خوبی از این شب وحشتناک حاصل شود، باید همین رویکرد را با شهر ممفیس و اداره پلیس آن در پیش بگیریم. ما باید آنها را مانند افسران با روحیه بخشش قضاوت کنیم. همانطور که در من اشاره کردم آ،ین انشا، قتل تایر نیکو، فرصتی برای یک بررسی رویداد Sentinel. یک SER به درستی تسهیل شده از نوع انجام شده توسط، برای مثال، مرکز Quattrone برای اداره عادلانه دادگستری در دانشکده حقوق دانشگاه پنسیلو،ا، گستردهترین دیدگاه را از یک رویداد میبیند تا در حد امکان بپرسد که چگونه به وجود آمده است و برای جلوگیری از تکرار آن چه باید کرد. طیف وسیعی از ذینفعان را گرد هم می آورد تا تمام سوگیری ها، انگیزه ها، روابط و هنجارهای به کار گرفته شده توسط همه بازیگر، را که رفتارشان نتیجه را به طور فزاینده ای محتمل تر می کرد، بررسی کند. این بررسی را صریح و علنا، بدون سرزنش یا سرزنش انجام می دهد، و صرفاً به دلیل تمایل مش، برای دیدن اینکه هرگز چنین چیزی دوباره اتفاق نمی افتد، انجام می دهد. من به این بررسیها جذب میشوم زیرا آنها معادل نهادی تمایل من برای جامعهای بخشنده هستند.
به گامهای بسیار زیادی که در آن شب اتفاق افتاد فکر کنید. ما عادت داریم که به دقت نگاه کنیم و بپرسیم که چگونه این افسران آموزش دیده یا استخدام شده اند، اما این از راه دور کافی نیست. همانطور که قبلاً اشاره کردم، واحد SCORPION وحشیگری را تشویق کرد و بی تفاوتی را تحمل کرد. آن چیزی را توسعه داده بود که رئیس پلیس ممفیس آن را “دسته ی گرگ ها” فرهنگ. بررسی رویداد Sentinel باید با چگونگی پیدایش این فرهنگ مبارزه کند. باید بپرسد «چگونه پلیس ممفیس یاد میگیرد که در «آن محلهها» گشتزنی کند و با «آن» مردم برخورد کند، نامی که از روایتهای ساده درباره نژاد فراتر میرود.» باید با م،ای «پلیس خوب بودن» در ممفیس و داستان هایی که پلیس های خوب درباره تفاوت بین عدالت قانونی و غیرقانونی به بچه های جدید می گویند، مق، کند.
اما ما همچنین باید به فراتر از بخش نگاه کنیم. همانطور که قبلاً نوشته ام، ادارات پلیس تابع هستند فشار شدید عمومی، و در پیش از قتل نیکو،، اداره تحت فشار بود تا به جرایم خشونت آمیز رسیدگی کند و رانندگی بی احتیاطی را کاهش دهد. اداره پلیس ممفیس واحد SCORPION را در این محیط بسیار گرم ایجاد، آموزش، مسلح و آموزش داد. این فشار چه نقشی در حوادث آن شب داشت؟ آیا شهردار نتیجه خواست؟ شورای شهر؟ آیا رئیس پلیس معتقد بود که او باید «سختتر» شود یا خطر از دست دادن شغل خود را به خطر میاندازد؟ و چگونه شهر و اداره می تواند در برابر این فشار در آینده محافظت کند؟
سایر بازیگران نظام حقوقی کیفری چطور؟ دادستان منطقه شلبی که پرونده های مطرح شده توسط واحد SCORPION را متهم کرد، چطور؟ آیا او از خشونت پلیس چشم پوشی کرد؟ آیا او در فشاری که اداره پلیس احساس می کرد سهیم بود؟ دادگاه ها چطور؟ آیا آنها از وثیقه سوء استفاده ،د یا جریمه ها و هزینه های گزافی وضع ،د که احتمال فرار یک فرد را در صورت متوقف شدن توسط پلیس افزایش می دهد، نه اینکه جریمه های ناعادلانه ای را متحمل شود؟ م،ع عمومی چطور؟ آیا م،عان به اندازه کافی سریع عمل می کنند تا افراد را در حین رسیدگی به پرونده ها از بازداشت خارج کنند، به طوری که هیچ ، مجبور به اعتراف به گناه به دلیل تهدید به ادامه حبس نشود؟
و هیچ SER نمی تواند موفق شود مگر اینکه صداهای محله ای را که بیشتر تحت تاثیر پلیس قرار گرفته است را شامل شود. با این حال این چالش کوچکی نیست. چه ،ی به جای ،نان صحبت می کند؟ گاهی اوقات واضح نیست و نباید انتظار داشته باشیم که «مردم» یک صدا صحبت کنند. روح،ون مانند تعدادی از سازمان های حقوق مدنی، صدای دیرینه ای در امور عمومی ممفیس دارند. اما برخی از سازمان ها رویکرد رادیکال تری نسبت به سایرین خواهند داشت. ممکن است برخی بخواهند پلیس را اصلاح کنند. ممکن است دیگران بخواهند آنها را لغو کنند. هنوز هم ممکن است دیگران بخواهند آنها را دقیقاً همانطور که هستند رها کنند. اما همه در این عقیده مش، هستند که تایر نیکو، باید هنوز زنده باشد و همه باید در عزم مش، خود متحد شوند تا ببینند این اتفاق دیگر هرگز تکرار نخواهد شد.
من در این امید سهیم هستم که از مرگ تایر نیکو، مقداری خیر حاصل شود. اما اگر فکر میکنیم اگر تمام کارهایمان سرزنش شود، به آن خوبی میرسیم، خودمان را مس،ه میکنیم. ما باید با روحیه بخشش قضاوت کنیم و متعهد به تغییر باشیم. در غیر این صورت، ما به سادگی زمان میخواهیم تا دوباره اتفاق بیفتد.
منبع: https://verdict.justia.com/2023/02/16/for-any-good-to-come-of-it-we-must-judge-the-،-of-tyre-nic،ls-in-a-forgiving-spirit